کد مطلب: ۶۶۶۹
تعداد بازدید: ۱۲۹
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۸
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۸
اگر چه در اثر اطاعت از فرمان خدا و ترک حرام، متاع اندكی از حلال بماند، ولی همين سود حلال اندک كه خدا امضا كرده، برای شما بهتر از حرام بسيار است. بايد خدا خير و بركت بدهد، نه زيادی مال. اگر چه با سود حلال اندک نمی‌توانيد تجمّل فراهم كنيد و مسكن و مركب عالی به دست آوريد، ولی آنچه خير دنيا و آخرت شما را فراهم می‌كند، همان (بقیّة ‌الله) است؛ يعنی، همان سود اندكی است كه از ممرّ حلال و با رضای خدا به دست می‌آيد.

القاب معصومين(ع) تشريفاتی نيست


يكی از القاب امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ـ مهدیّ است. البتّه، امام زمان(ع) القاب زیادی دارند. به طوری که از مرحوم محدّث نوری(ره) در نجم‌الثّاقب نقل شده:
امام عصر(ع) يكصد و هشتاد و دو اسم و لقب دارند و عرض شده است القابی كه معصومين(ع) دارند، لقب‌های تشريفاتی نيست كه ما به همديگر می‌دهيم، بلكه هر لقبی دلالت بر صفت خاصّی می‌كند كه در وجود اقدس آن‌ها تحقّق دارد.
مثلاً، درباره‌ی حضرت صدّیقه‌ی کبری(س) می‌گوییم چند لقب و چند اسم دارد (مثل فاطمه، زهرا، مرضیّه، زکیّه و...). اين اسم‌ها معنا دارند و هر یک حقيقتی را در وجود مقدّس آن‌حضرت نشان می‌دهد. اسم‌گذاری‌های ما تشريفاتی است، به همديگر لقب خاصّی می‌دهیم و تعارف می‌کنیم؛ مثلاً، اين كه به هم می‌گوییم حجّة‌الاسلام، آیة‌الله، شریعتمدار و... از باب تكريم و تجليل است؛ امّا القابی که ائمّه‌ی اطهار(ع) دارند، نشان دهنده‌ی حقیقتی است كه در وجود مباركشان هست.


تفاوت لقب با کُنْیَه


البتّه، اسم با لقب و کُنیَه فرق می‌کند. کُنیه آن است که کلمه‌ی اَب (به معنی پدر) یا اُمّ (به معنی مادر) یا ابن (به معنی پسر) در اوّل کلمه باشد، مثل ابوالحسن، ابن‌الرّضا و امّ‌سلمه؛ این‌ها کُنیه هستند.
لقب لفظی است كه دلالت بر صفت خوب يا زشتی می‌كند. می‌گوییم: فلان آدم محمود است؛ آن هم محمود به معنای لغوی‌اش، يعنی پسنديده، است. اسم هم آن است كه شخص مسمّا را نشان می‌دهد.
مثلاً، نام مبارک حضرت امیر(ع) علیّ است و كنيه‌شان ابوالحسن است و القابشان زياد است (مثل اميرالمؤمنين). اسم شريف ولیّ عصر ـ ارواحنافداه ـ همان اسم رسول‌اكرم(ص) است و كنيه‌شان هم ابوالقاسم است؛ يعنی آن‌حضرت همنام و هم كنيه با رسول خدا هستند. القابشان زياد است. از جمله‌ی القابشان كه مشهورترين لقب ايشان است، همان مهدیّ است. البتّه، همه‌ی امامان(ع) مهدیّ هستند؛ و لذا در زیارت جامعه داریم:
اَشْهَدُ اَنَّکُمُ الْاَئِمَّة الرّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُمُونَ
«...همه‌ی شما مهدیّ هستید...».


چرا امام عصر(ع) ملقّب به مهدیّ است؟


امّا چرا لقب خاصّ ولیّ عصر ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ـ مهدیّ است؟ فرموده‌اند: چون نحوه‌ی هدايتی كه ايشان دارند، نحوه‌ی خاصّی است؛ یعنی، آن هدایتی که بدون هرگونه مانع و مزاحم مردم را به حقيقت اسلام دعوت كند و حقيقت اسلام را آن چنان كه هست، در دنيا معرّفی و اجرا كند و اين تنها به وسيله‌ی آن‌حضرت تحقّق خواهد يافت. ساير امامان(ع) در زمان خودشان اگر چه مهدیّ و هادی بودند، امّا میسّر نمی‌شد كه حقيقت اسلام را به مردم معرّفی کنند و آن را بدون مزاحم به مرحله‌ی اجرا درآورد.
طاغوت‌ها فرصت اين كار را به هيچ امامی نمی‌دادند؛ و لذا تنها كسی كه اين سكّه به نام او زده شده كه بتواند حقيقت اسلام را، به دنيا معرّفی کند و بدون هيچ گونه مانع و مزاحمی آن را به مرحله‌ی اجرا درآورد، وجود اقدس امام حجّة‌بن‌الحسن(ع) است. اين حديث از حضرت امام صادق(ع) منقول است:
إذا قامَ الْقائِمُ النّاسَ اِلَی الْاِسْلامِ جَدیداً وَ هَداهُمْ اِلی اَمْرٍ قَد دُثِرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ؛
«هنگامی كه قائم ما قيام می‌كند، مردم را به اسلام تازه و نو دعوت می‌كند و آن‌ها را به سوی چیزی هدايت می‌كند كه اندراس* و كهنگی در آن پيدا شده و اكثر مردم از آن منحرف شده‌اند».
اين جمله بيانگر اين است كه احكام آيين مقدّس اسلام پيش از ظهور آن‌حضرت مهجور* و متروک می‌شود و اسلام همچون آيينه‌ی زنگار گرفته می‌گردد و جلا و صفای آن از بين می‌رود و صورت آدمی را،آن چنان كه هست، نشان نمی‌دهد؛ به همين جهت، اسلامی كه او به جهان عرضه می‌كند، از ديد مردم، اسلامی تازه و جديد و كاملاً مغاير با اسلام شناخته شده‌ی پيشين است. امام صادق(ع) در ادامه‌ی كلام خويش فرمود:
وَ اِنَّما سُمِّیَ الْقائِمُ مَهْدِیّاً لِاَنَّهُ یَهْدِی اِلَی اَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ؛
«و اين كه امام قائم، مهدیّ ناميده شده است از آن جهت است كه او هدايت به چيزی می‌كند كه گم گشته است [و مردم از آن خبری ندارند و آن‌حضرت اسلام گمگشته در ميان مسلمانان را از پس پرده‌ی اوهام بيرون می‌آورد و عالميان را از حقيقت آن آگاه می‌سازد]».[1]
در نهج‌البلاغه‌ی شريف نيز آمده است:
یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی وَ یَعْطِفُ الرَّأیَ عَلَی الْقُرآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأیِ؛[2]
«او وقتی قيام كند، هوای نفس را به هدايت برمی‌گرداند، در حالی كه مردم هدايت را به هوای نفس تبديل كرده‌اند و رأی را به قرآن برمی‌گرداند، در حالی كه مردم قرآن را به رأی و انديشه‌ی خود مبدّل کرده‌اند».


مقابل مهدی يا در كنار مهدی؟


حال، ما بايد شديداً مراقب باشيم كه نكند ما همان مردمی باشيم كه هوی پرستی را به جای خداپرستی نشانده و پيروی از آراء و افكار خود را به جای پيروی از قرآن، برنامه‌ی زندگی خود قرار داده و در نتيجه، سبب اندراس و كهنگی احكام اسلام شده باشيم. چون فعلاً در دنيا، تنها ملّتی كه ادّعای اين را دارد كه اسلام‌شناس به معنی واقعی و مجری احكام آن است ما هستيم؛ بنابراين، اگر در زندگی ما هوی بر هدی غالب و رأی بر قرآن حاكم شده باشد، تنها ملّتی خواهيم بود كه امام قائم بر ضدّ او قيام می‌كند؛ زيرا كفّار با قرآن کاری ندارد كه بخواهند آن را به آراء خود برگردانند. اين ما مسلمانان هستيم كه ادّعای تبعیّت از قرآن داريم و در عين حال، قرآن را تابع آراء خود ساخته‌ايم؛ و لذا امام زمان(ع) در اوّلین قدم به جنگ و ستيز با ما خواهد برخاست و سپس قرآن رها شده از چنگال ما و پاک گشته از اوهام ما را به جهانيان عرضه خواهد كرد و به قلع و قمع مزاحمان و كافران خواهد پرداخت. در حديث هم آمده است: اوّل گروهی كه فتوا به قتلش می‌دهند، فقهايی از امّت اسلامند.
اين نكته هم شايان توجّه است كه ما می‌دانیم امام قائم(ع) هادی و راهنماست، چنان‌كه حضرت امام صادق(ع) در وجه تسميه‌ی آن‌حضرت به مهدیّ فرمود:
لِاَنَّهُ یَهْدِی اِلَی اَمرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ؛
چون او هدايت به امر گم‌شده‌ای می‌كند و حال آن‌كه مهدیّ به معنای هدايت‌شده است، نه هدايت كننده. پس چرا لقب مشهورشان مهدیّ است، نه هادی؟ شاید سرّش این باشد که هادی اوّل باید مهدیّ (هدايت شده و آگاه از مسير و مقصد و برنامه‌ی سیر) باشد تا بتواند هادی و راهنما و رهبر مسلمانان گردد. باید مهدیّ خدا باشد تا هادی مردم گردد؛ بنابراين، دليل هادی بودن او همان مهدیّ بودن اوست. چون مهدیّ خداست، هادی مردم شده است؛ يعنی، لقب مهدیّ اشرف از لقب هادی است؛ چون لقب مهدیّ رابطه با خدا را نشان می‌دهد و لقب هادی رابطه با مردم را بیان می‌کند.
نیمه‌ی شعبان است و سالروز ولادت حضرت بقیّة لله ـ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریفَ ـ است؛ مناسب است توضیحی ذیل همین جمله عرض کنیم.
بَقِیَّة اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ...؛[3]
اين جمله در ضمن آيه‌ی شريفه‌ای است كه در سوره‌ی هود است و راجع به حضرت شعيب(ع) است. آن‌حضرت به قومش فرمود:
...لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ...؛[4]
«...[مراقب باشيد!] در پيمانه و ترازو كم نگذاريد...».


اجابت نشدن دعا به سبب آلودگی‌ها


در معاملات دقّت كنيد. اين مطلبی است كه قرآن روی آن تأكيد می‌كند. واقعاً مطلبی مهمّ و شایان دقّت است. قسمت عمده‌ی گرفتاری‌های ما در اثر آلودگی‌ها در كسب و کارهای ماست و به همين جهت است كه دعاهای ما مستجاب نمی‌شود و مواعظ در قلب‌ها اثر نمی‌کند. یعنی قذارت* و ظلمت در جان‌ها پيدا می‌شود و در اثر آن، دعاها حبس و بليّات و گرفتاری‌ها زياد می‌شود و ضَنْک* در معيشت به وجود می‌آيد؛ لذا قرآن می‌فرماید:
...لا تَنْقَصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ...؛
مراقب باشيد! در معاملاتتان اجحاف نكنيد؛ كم و كسر نگذاريد. نقص در مِکیال* و میزان نداشته باشید.
...إنِّی أراکُمْ بِخَیْرٍ...؛
...من اينچنين می‌بينم كه [اگر شما موعظه و نصيحت خدا را قبول كنيد، زندگی] شما [غرق] در خير و رحمت و بركت خواهد بود و اگر نكنيد:
...وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ؛[5]
...از اين می‌ترسم كه عذاب خدا شما را فرا بگيرد و در دنيا و برزخ و محشر مبتلا به عذاب گرديد.
...وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ...؛[6]
«...از ارزش متاع مردم نكاهيد...».
برای رونق بازار خودتان بازار ديگران را نشكنيد.
بَقِيَّة اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ...؛[7]
آنچه از جانب خدا باقی‌مانده برای شما بهتر است... اگر چه در اثر اطاعت از فرمان خدا و ترک حرام، متاع اندكی از حلال بماند، ولی همين سود حلال اندک كه خدا امضا كرده، برای شما بهتر از حرام بسيار است. بايد خدا خير و بركت بدهد، نه زيادی مال. اگر چه با سود حلال اندک نمی‌توانيد تجمّل فراهم كنيد و مسكن و مركب عالی به دست آوريد، ولی آنچه خير دنيا و آخرت شما را فراهم می‌كند، همان (بقیّة ‌الله) است؛ يعنی، همان سود اندكی است كه از ممرّ حلال و با رضای خدا به دست می‌آيد. در اينجا مصداق (بقیّة ‌الله) همان سود اندک حلال است و اگر در تأويل آيه آمده كه (بقیّة ‌الله) وجود اقدس امام عصر(ارواحنا فداه) است، چون آن‌حضرت تنها حجّت باقی‌مانده‌ی خدا در زمين بعد از انبياء و امامان(ع) است. او خير است برای شما به اين شرط كه شما هم در زندگی‌تان (بقیّة ‌الله) را، يعنی حلال‌های مورد پسند خدا را، رعايت كنيد. حال، ما جشن می‌گيريم و چراغانی می‌کنیم؛ بسيار خوب است. خدا به همه‌ی شما خير و بركت بدهد كه اين همه اظهار محبّت می‌كنيد، امّا اين تعظيم شعائر بايد از تقوا نشأت بگيرد كه خدا می‌فرماید:
ذَلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛[8]
اين چراغانی‌ها كه با عظمت و شكوه در خيابان‌ها برگزار می‌شود، تعظيم شعائر است. امّا وقتی به معنای واقعی‌اش انجام می‌پذيرد كه از تقوای قلبی نشأت گرفته باشد و دل‌ها و نيّت‌ها پاک باشد. اوّل دل‌ها را به نور ايمان و يقين چراغانی كنيم تا اين چراغانی‌های بازار و خيابان نيز از آن چراغانی دل‌ها سرچشمه بگيرد. ولی اگر خيابان‌ها روشن باشد و دل‌ها تاریک، آنچه امام زمان(ع) خواسته انجام نگرفته است. آنچه او می‌خواهد، روشنايی قلب است. اگر قلب‌ها به نور ايمان و يقين منوّر و از نور آن قلب‌ها اين چراغ‌ها روشن شد، اين بسيار خوب و مورد تقدير آن‌حضرت است.


خودآزمایی


1- تفاوت لقب با کُنْیَه را بیان کنید.
2- چرا امام عصر(ع) ملقّب به مهدیّ است؟
3- یکی از دلایل استجابت نشدن دعا را ذکر کنید.

 

پی نوشت ها


[1]ـ سفینة‌البحار، جلد 2، صفحه‌ی 701.
[2]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی 138.
[3]ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی 80.
[4]ـ همان، آیه‌ی 78.
* قذارت: ناپاکی، کثیفی.
* ضَنک: تنگی و ضیق.
* مِکیال: پیمانه.
[5]ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی 84.
[6]ـ همان، آیه‌ی 85.
[7]ـ همان، آیه‌ی 86.
[8]ـ سوره‌ی حجّ، آیه‌ی 32.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: